17 ماه و 17 روزه شدی نفسم
به خاطر ِ تو هم شده
هميشه آبي مي مانم
به خاطر ِ تو هم شده تمام ِ روزهاي بعد از اين
مهربانتر خواهم شد
دلم ميخواهد زودتر
دستهايت را بگيرم.
زودتر برايت با زبان ِ كودكانه
قصه بگويم.
بهانه بگيري و من كلافه شوم
بريزي ...
بپاشي ...
و من حرص هايم را سر ِ بيخيالي
خالي كنم... قنديلكم
تا بهار تو چيزي نمانده
دعا ميكنم برفهای انتظارم زودتر آب شوند
نهال وجودت زودتر شكوفه دهد
و تو زودتر بزرگتر شوي
ميخواهم به خورشيد بفهمانم
تو پر نورتري
تو زيبا تري
به دنيا بفهمانم تو براي من
از هر چيز ِ ديگر مهم تري!
سلام به روی ماه ناز گلم ، پسر عزیز و دوست داشتنی ام ، به نفس زندگی ام
عسلم 17 ماه و 17 روزگیت مبارک
بعداً نوشت :حالا بریم سراغ عکسهای گل پسر نازم در 17 ماهگی
این هم هدیه مامان به پسر نازش
این هم ذوق پسرم
اولین ساخته دست پسر باهوشم ( باور کنید من هیچ نقشی نداشتم فقط میدادم دستش )
اتمام هنر نمایی پسرم و ترک محل کار
جای بازی پسر گلم پشت مبلها (الهی مامان فدات بشه که چقدر مظلومی)
اینجا دیگه متوجه عکاسی مامان شد
نگاهش کنید تو رو خدا با چه تمرکزی سطل بازیش رو میخواد برگردونه
قربون صدقه اش میرفتم بچه ام خجالت میکشید ولی ذوق میکرد
زبونت رو بکن تو مامان الهی فدات بشه
اااااااااا بسه دیگه میخوام بازی کنم
حالا بریم سراغ توپ بازی که عاشقشی
بالاخره بالا رفتن از مبل رو هم یاد گرفتی البته یک ماهی هست که خودت میری بالا
دوباره کیف دوربین
دوباره مامان رو گول زدی
دعا میکنم که هیچگاه چشمهای زیبایت را در انحصار قطره های اشک نبینم
و تو برایم دعا کن
ابر چشمانم همیشه برای تو ببارد
دعا میکنم که لبانت را فقط در غنچه های لبخند ببینم
دعا میکنم دستانت که وسعت آسمان و پاکی دریا و بوی بهار را دارد همیشه از حرارت عشق گرم باشد .
خدایا خورشید تابان زندگیمان را خودت حفظ کن
آروینم خیلی دوستت داریم (مامان مهناز و بابا علی )