16 ماهه شدی ماه من
سلام عزیزم
امروز پس از گذشت 2 ماه و 12 روز از سال جدید میخوام برات یک پست بذارم و بگم :
تولد 16 ماهگیت مبارک عزیزکم
روزهای زندگی ام گرم میگذرد با تو ،به گرمای لحظه هایی که تو در آغوشمی
با تو گرم هستم و نمیسوزد عشقمان، ای خورشید خاموش نشدنی
آروین عزیز ما در 16 ماهگی 12 تا مروارید زیبا داره و دندونای نیش هم کم کم دارند نمایان میشن
مامان و بابا رو به خوبی تلفظ میکنه به گربه میگه : گبه به آب میگه : آپپپپپپپپپپ قشنگ پ رو میکشه
بده رو میگه : دده وقتی چیزی رو میخواد که نمیتونه بگه دستت رو میگیره میبره سراغش
یک کار خیلی بدی که انجام میده اینه که وقتی خوابش میاد یا حوصله اش سر میره یا چیزی رو که میخواد بهش نمیدم میزنه تو سر خودش و های و های گریه میکنه چنان سوزناک گریه میکنه که هر کی ندونه فکر میکنه مامانش مرده
البته تقصیر عمه اش هم هست چون بهش وابسته شده هر چی که میخواد بهش میده هر جا که میره با خودش میبرش من هم که چیزی نمیتونم بگم عمه اشه دیگه
وقتی که پی پی میکنه میاد سراغ من میزنه به پوشکش و میگه :اک اکی
کاش میشد از پوشک میگرفتمش چون در طول روز 4 مرتبه پی پی میکنه و منم حساس هر دفعه باید ببرمش توی حمام با آب و صابون دست و پاهاشو بشورم
تمام اعضای بدنش رو میشناسه و وقتی نامشون رو میبرم با انگشت اشاره میکنه
از صدای حیوانات فقط گربه و سگ و کلاغ و گنجشک و گوسفند رو میدونه مثلاً میگم کلاغه میگه قارقار
بع بعی میگه : بع بع توتومیگه :جی جی سگه میگه :هاپ هاپ و...........
هر کس بیاد خونه ما موقع خداحافظی آقا میخواد باهاشون تشریف ببره ، میره تو ماشینشون میشینه برای مامان و بابا بای بای هم میکنه باورتون میشه
هر کس بیاد خونه ما باید سریعاً کلیداشو قایم کنه وگرنه اینقدر گریه میکنه تا بگیره همش میگه :کلی کلی یعنی کلید رو بدین به من دستش رو هم به طرفشون دراز میکنه
هر چیز گردی رو که توی خیابان ببینه میگه توپپپپپپپپپپ مثلاً به لامپ های گرد توی پارک ها ، به چراغ راهنمایی و رانندگی ، هندوانه و پرتقال و لیمو و آلوچه و خلاصه هر میوه گردی که توی میوه فروشی باشه میگه توپپپپپپپپپپپ
خوابش خیلی خوبه آنقدر خوب که وقتی من و بابایی بیچاره از سر کار بر میگردیم خونه آقا تازه از خواب ظهرانه شون بیدار شدن و ناهار رو میل میکنند و دیگه بیا تماشا کن که چکارها که نمیکنه اصلاً نمیذاره ما یک چرت عصرانه بزنیم البته بیچاره من چون بابا بالاخره جیم میزنه میره اتاق خواب و میخوابه مهناز میمونه و حوضش
وقتی دیگه همه از خواب ناز عصرانه بیدار میشن که برن پارک و گردش و پاساژ گردی ، مهناز بیچاره باید بمونه خونه آقا پسر نازشون خوابشون گرفته تا ساعت 5/8 الی 9 خواب تشریف دارند
من هم در این مدت شام و ناهار روز بعد رو آماده میکنم چه میشه کرد دیگه این هم زندگی ماست خدا رو شکر که پسر نازم سالمه و فعلاً از کوچیکی خونه واتاق جداگانه و ماشین مدل بالا و ........... سر در نیاورده