آروینآروین، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 20 روز سن داره

آروین عشق و زندگی مامان و بابا

بای بای می می

1393/10/4 14:22
667 بازدید
اشتراک گذاری

پسرم پسر خوب و مهربونم پسر نازنینم سلام

الان که دارم برات مینویسم 22 ماه و 22 روزه هستی و از یکشنبه شب ( 23/09/93) که تو خواب ساعت 3 شیر خوردی دیگه شیر نخوردی فقط دیروز عصرکه داشتم باهات بازی میکردم  نمیدونم چی شد یکدفعه اومدی بغلم گفتی می می میخوام منم با خنده و بازی گونه بهت گفتم نگاه ندارم دیگه شیر ندارم واقعا هم همینطور بود خشک  خشک شده بودن و تو چنان مظلومانه و زیرکانه نگاه میکردی که اشک از چشمانم جاری شد و چقدر دلم برای اون لحظاتی که در آغوشم از شیره وجودم بهت شیر میدادم تنگ شد و بعد هم های های به حال خودم گریستم که چقدر زود دیر میشود و چقدر زود میگذرد و.....

اصلا نفهمیدم چقدر زود گذشت یعنی الان 11 روزه که تو شیر منو نخوردی ب همین سادگی اصلا یادی هم نکردی نمیدونم باید خوشحال باشم یا ناراحت ....

چه معصومانه در آغوشم با خوردن شیر خواب میرفتی و چه معصومانه زیر زیرکی نگاهم میکردی میدونم خیلی دلم برای اون روزها تنگ میشه همین الان هم نمیتونم جلوی سرازیر شدن اشکام رو بگیرم گریه

این پست در روزهای آینده با گذاشتن عکس تکمیل میشه

پسندها (4)

نظرات (8)

مریم مامان آیدین
4 دی 93 15:53
الهیییییییییییی قربوووووووووونش واقعا این آروین جونم چقــــــــــــدر مظلووومه یعنی بدون اینکه خودت از قبل بخواهی خودش دیگه نخورد؟؟؟ واااقعا آقاست ما سه شب گریه داشتیم
مامان آروین(مهناز )
پاسخ
خدا نکنه عزیزمممممممممممم آره بخدا خیلی مظلومه اصلا هیچ برنامه ای نداشتم ولی وقتی دیدم اصلا طرفم نمیاد گفتم دیگه بهش ندم البته یکی دو بار اومد ولی نه به اون شدت که بخواد گریه کنه خیلی زود قانع میشه بچم شما لطف داری مریم جون ببوس آیدینم رو
مامان سوده
6 دی 93 15:18
راستی عزیزم اگه تقویم میخواهی از الان بهشون بگی بهتره چون سرشون شلوغه من باهاشون خیلی دوستم اگه بخواهی باهاشون حرف میزنم راجع به تقویمتم تولد هم انجام میدن کارهاشون خیلی تمیز و خوبن.تولد سه سالگی امیرو ببین.اگه هم خودت باهاشون حرف زدی بگو با من دوستی
مامان آروین(مهناز )
پاسخ
مرسی عزیزم حتما بهتون خبر میدم آخه میخوام واسه تولد 2 سالگیش ببرمش آتلیه منتظر اون عکسام عزیزم هر وقت آماده شدن بهتون میگم مرسی از لطفت
مامان الهام
6 دی 93 15:20
الهییییییییییی آروین فداش شم ماشالله پسرمون دیگه بزرگ شده خدا رو شکر این مرحله رو هم گذروندین ما حالا حالا کار داریم امیوارم سلنا هم راحت از شیر باز شه
مامان آروین(مهناز )
پاسخ
خدا نکنه الهام جون بچه ها خیلی زود بزرگ میشن و ما خیلی زود پیر من چون زیاد شیر نداشتم سخت نبود امیدوارم شما هم مشکلی نداشته باشید عزیزم
الهه مامان مبین
7 دی 93 15:49
سلام دوست عزیزم . ما از دوستای آیدین جون هستیم . اگه با تبادل لینک موافق بودید خبرم کنید .
مامان آروین(مهناز )
پاسخ
سلام عزیزم حتما با کمال میل من اومدم به وبتون سر زدم ولی همه پستهای شما رمز دارن گلم
مریم مامان آیدین
9 دی 93 12:34
خصوصی مهناز جونم
مریم مامان آیدین
11 دی 93 14:09
خدارو شکر عزیزم خواهش میکنم مهناز جونم
مامان راحله
20 دی 93 22:33
آخی عزیزم ... میدونم چی میکشی .. ولی خیلی خدا رو شکر کن که تو این پروژه اذیت نشد ... دختر من خیلی اذیت شد .. گریه هایی میکرد که بیا و ببین ... ان شالله همیشه سلامت باشه .. ببوسش
مامان آروین(مهناز )
پاسخ
مرسی راحله جون آخه میدونی چرا اذیت نشد یکی اینکه از 5 ماهگی نصف روز من خونه نبودم و یکی اینکه اصلا شیر زیاد نداشتم از یکسالگی آروینم فقط روزی 2 بار اونم ظهر که از کارم میومدم خونه و یکی هم شب موقع خواب شیر میخورد .... مرسی گلم شما هم ببوس بهار جونم رو
مامان بردیا شیطون
21 دی 93 16:57
وای عزیزم مبارک باشه کاش بردیای منم اینجور از شیر بگیرمش.... بردیا هر چی میخوره پشتش شیر میخواد مگه وقتی بریم بیرون که تا شب هم نمیخوره ولی وقتی خونه ایم نه..... چه جور از شیر گرفتیش...اذیت نکرد.... والا عکس دندونا رو از اینترنت گرفتم سرچ کردم از وب من بردار
مامان آروین(مهناز )
پاسخ
مرسی عزیزم واسه من راحت بود چون آروین از 5 ماهگی که من رفتم سرکار نصف روز بیشتر خونه نبودم و از یکسالگی هم فقط روزی دوبار شیر منو میخورد چون شیرم خیلی کم بود ولی همون 2 بار ول کن نبود ولی من پروژه پستونک گیری رو هم پیش رو دارم عید میخوام از پستونک هم بگیرمش چون همش میریم مهمونی فکر کنم زمان خوبی باشه سرگرم بازی میشه و یادی ازش نمیکنه هرچند الان هم روزی 2 بار بیشتر نمیخوره