آروینآروین، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 25 روز سن داره

آروین عشق و زندگی مامان و بابا

بای بای واکسن

سلام آروینم سلام عزیزم سلام نفسم بالاخره با کلی ترس و استرس پروسه واکسن 18 ماهگی شما رو با تاخیر 10 روزه به اتمام رسوندیم دیروز ساعت 9 صبح با بابایی رفتیم مرکز بهداشت سجادیه تا آخرین واکسن نوپایت رو بزنی عزیزم رفتیم داخل اتاقی که وزن و قد رو اندازه میگرن تا شما رو گذاشتیم توی ترازو گریه کردی آخه از روزی که بیمارستان بستری شدی خیلی میترسی و از غریبه ها اصلاً خوشت نمیاد وزنت 9/300 بود که نسبت به 16 ماهگی اصلاً تغییری نکرده بود و این خوب نبود که دکتر گفت بخاطر بیماریت ضعیف شدی چیزی نیست بعد رفتیم اتاق واکسیناسیون الهی بمیرم که چقدر گریه کردی اول 2 قطره فلج اطفال خوردی بعد یک واکسن MMR به دست راستت زدند و در آخر هم واکسن سه گانه به ...
23 مرداد 1393

خاطرات تلخ بستری شدن نفسم

سلام پسرم تنها مونسم روز یکشنبه بود تازه 18 ماهه شده بودی و من خوشحال از این روز میخواستیم با بابایی بریم برات لباس بخریم و بعد هم بریم آتلیه به مناسبت 18 ماهگیت عکس بگیریم و خلاصه یک روز خاطره انگیز برات بسازیم ولی مامان نمیدونی که چقدر روز بدی سرنوشت برای ما بر هم زد حالت خیلی خوب بود رفتیم پاساژ تا برات لباس بخریم ولی هر چی گشتم اونی رو که مد نظرم بود پیدا نکردیم خسته رسیدیم خونه شما تو ماشین خواب رفته بودی ساعت 11 ناگهان بیدار شدی و گریه کردی بابا زود بغلت کرد و دید چقدر تب داری تا به من گفت اومدم بالای سرت دیدم داری تو آتیش میسوزی خیلی سریع پاشویه ات کردیم و قطره استامینوفن هم بهت دادم ولی مگر فایده داشت ساعت 12/30 که شد دیگه صب...
18 مرداد 1393

18 ماهگیت مبارک نفسی

می خواهم پروانه وار بر مدار چشمهایت بگردم دستانت را به آغوش گیرم و بگویم تنها تو تنهای تنها، تو زندگی ام را اینگونه ساختی صورتم را بر گونه هایت بفشارم و فریاد برآرم تنها تو این گونه ام ساختی عاشق، عاشق عطر ملایم موهایت را ببویم و زمزمه کنم ترانه دوستت دارم را هرم نفس هایت را بدمم و خود را سیراب از نگاهت سازم آهسته در گوشت زمزمه کنم ترانه تولدت مبارک باد را و با احساسی زیبا پروانه شدنم را در کنار شمع های تولدت جشن گیرم چرا که تولد تو تولد دنیای من است تولد تو عروج شکوه و عشق من است ..   چشمانت را باز کردی و دنیا غرق نگاه زیبایت شد زیبایی های دنیا از آمدن تو پیدا شد ، روزها گذشت و چهره زیبایت در...
12 مرداد 1393

جراحی مفصل زانوی مامان جون -عید سعید فطر - سالگرد ازدواج مامان و بابا

سلام پسر عزیزم سلام نفسم این ماه از زندگی زیبات پر بود از اتفاقات تلخ و شیرین که میخوام برات بنویسم اول از همه مامان جون (مامان من ) که سالها از درد زانو رنج میبرد بالاخره با اصرار من و بچه ها رضایت داد عمل کنه تا اینکه دکتر کریمی مبارکه فوق تخصص جراحی زانو برای روز جمعه تاریخ 39/5/3 بیمارستان راضیه فیروز یعنی همان بیمارستانی که شما بدنیا آمدی وقت جراحی داد و ما همگی با داییها و خاله ها راهی بیمارستان شدیم خدا روز بد نیاره خیلی روز بدی بود وقتی مامان جون بعد از 3 ساعت و نیم از اتاق عمل بیرون اومد خیلی حالش بد بود همش داد میزد و گریه میکرد منم که اصلاً تحمل دیدن نداشتم توی راهرو بودم و گریه میکردم و از خدا میخواستم هر چه زودتر آروم بشه و...
6 مرداد 1393

17 ماه و 17 روزه شدی نفسم

به خاطر ِ تو هم شده هميشه آبي مي مانم به خاطر ِ تو هم شده تمام ِ روزهاي بعد از اين مهربانتر خواهم شد دلم ميخواهد زودتر دستهايت را بگيرم. زودتر برايت با زبان ِ كودكانه قصه بگويم. بهانه بگيري و من كلافه شوم بريزي ... بپاشي ... و من حرص هايم را سر ِ بيخيالي خالي كنم... قنديلكم تا بهار تو چيزي نمانده دعا ميكنم برفهای انتظارم زودتر آب شوند نهال وجودت زودتر شكوفه دهد و تو زودتر بزرگتر شوي ميخواهم به خورشيد بفهمانم تو پر نورتري تو زيبا تري به دنيا بفهمانم تو براي من از هر چيز ِ ديگر مهم تري! س...
29 تير 1393

17 ماهگیت مبارک عزیزم

    زندگی قصه و حرفیست که شیرینی آن  خــنــده ی تــوســت ...  تلخی اش ...  گــریــه ی تـــو ....  کاش که پر باشد لحظه هایم همه از خنده ی تو .  مست هستم از هوایی که نفست در آن میپیچد ...  نفسم در گیر است لا به لای نفست  آه چقدر شیرین است طعم نفست !!!   سلام نفسم سلام عشقم و سلام مونس تنهاییهای این روزهای مامان امروز وارد هفدهمین ماه زندگیت شدی وای که چقدر زود دیر میشود و من چقدر امروز دلم گرفته خیلی دوست دارم ...
12 تير 1393

16 ماه و 16 روزه شدی نفس من

سلام پسرم ، سلام زندگی من ، سلام ماه من ،  سلام نفس من ............ خیلی خوشحالم که داری روزبه روز بزرگتر میشی و شیرین زبونیات داره شروع میشه دلم غش میره واسه گفتن مامان می می ، این رو که میگی دلم میخواد تمام دنیا رو بدم تا یکبار دیگه صدام کنی مامان عزیز دلم برات بگم که مرواریدهای نیش بالا نمایان شدن و الان یعنی در 16 ماه و 16 روز زندگی زیبات 14 دندان داری و خدا میدونه برای در اومدن هر کدامشون چقدر زجر کشیدی و من نفهمیدم منو ببخش اگر کوتاهی کردم اگر کنارت نبودم اگر خسته از سر کار برگشتم و حوصله بازی نداشتم حوصله نوازش کردنت رو نداشتم اگر قهر میکردی و منتظر بودی من بیام نازت رو بکشم ولی من نیومدم و.............. پسرم آ...
29 خرداد 1393

همسرم چهارمین سالگرد عقدمون مبارک

چقدر قلبت زیباست... چه بی انتهاست قصر عشق تو و من چه خوشبختم از اینکه اینجا هستم ، در کنار تو   تویی که برایم از همه چیز بالاتری و از همه کس عزیزتر   میخوانمت تا دلم آرام بماند   روزهای زندگی ام گرم میگذرد با تو   همچو یک رود که آرام میگذرد،عشق ما نیز آرام میگذرد و تویی سرچشمه زلال این دل   ساعت عشق مان تمام لحظه های زندگیست ،ثانیه هایی که پر از عطر و بوی عاشقیست   ای جان من ،مهربانی و محبتهایت،وفاداری و عشق این روزهایت،امیدی است برای خوشبختی فردایت   میدانم همی...
20 خرداد 1393

16 ماهه شدی ماه من

سلام عزیزم امروز پس از گذشت 2 ماه و 12 روز از سال جدید میخوام برات یک پست بذارم و بگم : تولد 16 ماهگیت مبارک عزیزکم   روزهای زندگی ام گرم میگذرد با تو ،به گرمای لحظه هایی که تو در آغوشمی با تو گرم هستم و نمیسوزد عشقمان، ای خورشید خاموش نشدنی      آروین عزیز ما در 16 ماهگی 12 تا مروارید زیبا داره و دندونای نیش هم کم کم دارند نمایان میشن مامان و بابا رو به خوبی تلفظ میکنه به گربه میگه : گبه            به آب میگه : آپپپپپپپپپپ قشنگ پ رو میکشه بده رو میگه : دده       &nb...
12 خرداد 1393